نویسنده: هادی نخعی (1)



 

1. مقدمه

مدت ها قبل از پایان شهریور 59 و آغاز جنگ طولانی تحمیلی عراق به ایران، رژیم بعثی بر طبل جنگ می کوبید. این صدا از اوایل سال 1359 به بعد پرطنین تر شد، زیرا زمینه ها و شرایط مناسب تری برای آن فراهم گردید. البته زمینه ها و شرایط مزبور، از سوی دیگر عاملی بود برای اینکه طنین این طبل در ایران چندان که باید به گوش ها نرسد و یا به اندازه ضروری و کافی جدی گرفته نشود.
فروردین 1359، در حالی دیگ جوشان تحرکات سیاسی داخلی، عمده حواس همه فعالان سیاسی حکومتی و غیر حکومتی را به خود معطوف کرده بود، که در عرصه سیاست خارجی بزرگ ترین تحولات تعیین کننده برای نظام سیاسی تازه تأسیس ایران رقم می خورد. در این ماه حتی در نزد خوشبین ترین تحلیلگران نیز کورسوهای امیدواری به حل مسالمت آمیز منازعات ایران و امریکا، با اعلام رسمی قطع رابطه امریکا با ایران از بین رفت. در هیجدهم همین ماه دولت کارتر رسماً قطع رابطه با ایران را اعلام کرد. از نظر عراق فرصت بهتری ایجاد گردید که پرطنین تر، بر طبل جنگ با ایران بکوبد.
در این بررسی فشرده، با تمرکز تحلیلی به این مقطع دوران ساز، چگونگی قطع رابطه امریکا با ایران و اوج گیری بحران در مناسبات ایران و عراق، مرور شده است. (2)

2. تشدید بحران در روابط ایران و امریکا و قطع روابط

سال 1359 در حالی شروع می شود که در سطح جناح بندی های داخل حکومت ایران و نیز در سطح گروه ها و تشکل های سیاسی، وجه غالب، اعلام مواضع ضد امریکایی و حمایت از افشاگری و سازش ناپذیری امام خمینی است که با سرزنش تلویحی یا آشکار دولتمردان همراه است که به دلیل عدم همراهی لازم و کافی با مبارزات ضد امریکایی امام خمینی، به انواع صفات منفی نکوهش می شوند.
در این میان افکار عمومی در داخل امریکا به گونه یی است که دولت و رئیس جمهور امریکا ناچارند تا حصول نتیجه یی قطعی در ماجرای گروگان ها، نوعی تحرک ضد ایرانی را مرتباً برای مردم به نمایش بگذارند و در این مسیر به برخی تدابیر حاشیه یی نیز متوسل می شوند؛ از جمله دیوان عالی امریکا از اجازه تمدید اقامت به گروهی از دانشجویان ایرانی خودداری می کند. [1] در ایران، اما وضع افکار عمومی چنان است که بدون نیاز به ضرورت پرداختن به اصل هرگونه نفع یا ضرر یا حتی صحت و سقم ماجراها، اساساً نفس ارتباط و هرگونه حرکت مسالمت آمیز به شدت رد و نفی می شود؛ اگرچه با ضعف مواضع امریکا و برتری ایران همراه باشد. علت عمده این نوع موضع گیری گروه ها و جریان های سیاسی، استفاده از این فضا برای ارتقاء پشتوانه عمومی است؛ از این رو طوری رفتار می کنند که تأکید می شود فقط طالب تشدید فضای دشمنی هستند. البته برای دفاع از این مواضع، از شواهد فراوان تاریخی و غیر تاریخی موجود - که مورد توجه افکار عمومی است - استفاده می کنند. می توان گفت که در داخل ایران در ذهن بیش تر نخبگان و در افکار عمومی
فضای حاد رادیکال، حاکمیت تمام دارد و در این ماجرا به چیزی جز پیروزی چشمگیر ایران و تسلیم آشکار امریکا در این مبارزه رضایت داده نمی شود.
در چنین فضایی به هر حال با نزدیک شدن روز 12 فروردین، سال روز رسمیتِ حقوقی نظام جمهوری اسلامی، مسئله تعیین تکلیف گروگان های امریکایی از مهم ترین موضوعات نظام است که با این روز گره خورده است. پیش بینی می شد که یکی از مطالب مهم سخنرانی رئیس جمهوری در این روز در میدان آزادی، آخرین گزارش ها درباره گروگان ها باشد. به نظر بسیاری از کارشناسان آنچه بنی صدر خواهد گفت جمع بندی تلاش های او در اقناع دیگران است و نیز علامتی است از میزان پیشرفت روش های مسالمت آمیز حل ماجرا. از سوی دیگر، در نزد دولت امریکا و بیش تر رسانه های جهانی، نوعی انتظار ایجاد تحول در وضعیت کنونی گروگان ها وجود دارد. در واقع دولتمردان امریکا از این روز، روز تعیین کننده یی را انتظار می کشند، از این حیث که نتیجه ی تحولات و تبادل پیام های تشویق آمیز و بعضاً تهدیدآمیز چند روز اخیر را ارزیابی کنند و متناسب با آن به اخذ تصمیم در انتخاب راه های مختلف پیشِ رو بپردازند. با فرارسیدن روز 12 فروردین، آنچه در ساعت 7 صبح از بخش فارسی رادیو امریکا پخش شد و همچنین مضمون مطالب تقریباً تمامی رسانه های جهانی که در این روز، قبل از قطعی شدن تصمیمات و اقدامات ایران منتشر شد، تلفیقی از "بیم و امید" را همراه داشت؛ وجود نوعی امیدواری همراه با تهدیدهایی تلویحی.
از جمله در ساعت 7 صبح (به وقت ایران) بخش فارسی رادیو امریکا اعلام کرد: «در وزارت خارجه ی امریکا خوش بینی احتیاط آمیز درباره ی قضیه ی گروگان ها محسوس است و این با توجه به گزارش هایی است مبنی بر اینکه شورای انقلاب احتمالاً گروگان ها را از افراطیونی که سفارت را در اشغال دارند تحویل می گیرد. اکنون مقامات دولتی می گویند که هر اقدام تازه یی از جانب امریکا بستگی به تحولات ایران خواهد داشت؛ تحولاتی که قاعدتاً باید به زودی روشن شود.» [2]
خبرگزاری فرانسه نیز خبر داد: «کاخ سفید اواخر امروز در مورد این تحولات جدید بیانیه یی صادر خواهد کرد... کاخ سفید انتظار دارد نطق بنی صدر شامل پیشنهادهای جدیدی باشد؛ پیشنهادیی که اگر شامل آزادی فوری گروگان ها نباشد، حداقل جریان امور را به سوی یک جهت صحیح سوق دهد.» [3]
به این ترتیب در اولین ساعات روز 12 فروردین 1359 دولت امریکا، افکار عمومی بخش عمده یی از جهان غرب و محافل سیاسی و خبری جهانی، منتظر آخرین نظرها و مواضع ایران بودند و نیز جهان منتظر تصمیمی بود که بعد از آن امریکا باید اتخاذ کند.
در مراسم بزرگداشت روز جمهوری اسلامی طبق برنامه پیام امام خمینی قرائت شد و سپس رئیس جمهوری سخنرانی کرد.
بنی صدر در سخنرانی خود به مسله ی امریکا پرداخت. وی ابتدا گزارشی از آنچه گذشته است ارائه کرد؛ از جمله تشکیل کمیسیون بررسی جنایات امریکا در ایران و تلاش ها در زمینه ی حضور شاه در مصر. بنی صدر سپس متن پیام دوم کارتر به خویش را قرائت کرد که در آن بر ضرورت انتقال گروگان ها به دولت تا 31 مارس (1359/1/11) تأکید شده بود و در ضمن تلاش های بنی صدر در این باره به نحوی مورد قدردانی قرار گرفته بود. در آخر پیام آمده بود: «ما آماده ایم هر فکر خاص را در این باره دریافت کنیم.... انتقال گروگان ها می تواند راه را برای حل سریع بحران باز کند.»
بنی صدر در ادامه سخنان خود افزود: «بعد از اینکه این پیام آمد، در شورای انقلاب مورد بحث قرار گرفت و شورا تصمیم گرفت که اگر امریکا طبق یک بیان رسمی اعلام کند که تا تشکیل مجلس و اتخاذ تصمیم از سوی مجلس، درباره گروگان ها نه تبلیغی کند، نه ادعایی کند، نه حرفی بزند و نه تحریکی کند، شورای انقلاب می پذیرد که گروگان ها را تحت نظارت خود درآورد. بنابراین ما این موردی که درباره روابط ما با امریکا بود، در این مرحله هستیم که عیناً به اطلاع شما مردم ایران رسید.» [4]
اما بخش عمده ی پیام امام خمینی که سید احمد خمینی آن را در مراسم مزبور قرائت کرد، در سرزنش امریکا به دلیل بردن شاه به مصر بود. در این پیام با توجه به نامه ی اخیر کارتر به امام چنین آمده بود: «این نیرنگ جدید کارتر شبیه همان نیرنگی است که شاه مخلوع در اواخر سلطنت ننگینش زد و در مقابل ملت و روحانیون به چاپلوسی و حیله گری پرداخت و دسیسه ی او نقش بر آب شد. آقای کارتر باید بداند که فرستادن شاه مخلوع به مصر و عذرخواهی از اشتباهات گذشته و اعتراف به خیانت های امریکا به ملت های مظلوم - از آن جمله ایران - و راه حل لانه ی جاسوسی را از من که یک نفر از ملت بزرگ ایران هستم خواستن، به بیراهه رفتن است. حل این مسئله به دست هیچ کس جز ملت شریف ایران و مجلس شورای اسلامی منبعث از آرای ملت نیست.» [5]
علی رغم سخن تند امام بر ضد امریکا در این پیام، امریکاییان از بروز تحول مورد نظر خویش نومید نشدند. به گزارش خبرگزاری فرانسه از واشنگتن، مقامات رسمی کاخ سفید در واشنگتن گفتند: این حقیقت که در نطق آیت الله خمینی هیچ گونه اشاره یی به انتقال گروگان های امریکایی از محل سفارت نشده است، می تواند بدین گونه تعبیر شود که وی با تحویل گروگان ها به شورای انقلاب مخالفت ندارد. به خصوص آنچه بنی صدر از قول شورای انقلاب اعلام کرده بود، اگرچه به صورت مشروط بود، می توانست برای امریکایی ها یک حداقل باشد؛ یعنی تحویل گرفتن گروگان ها از دانشجویان و دادن آنها به دولت جهت تعیین تکلیف به وسیله ی مجلس. از این رو کاخ سفید پیامی برای رئیس جمهوری ایران ارسال کرد که متن آن به این شرح است: «اظهارات پرزیدنت بنی صدر مبنی بر اینکه گروگان ها تحت حمایت دولت ایران قرار خواهند گرفت، نشانه ی روشن مثبت و موفقیت آمیزی است؛ در نتیجه دولت امریکا فعلاً اجرای پاره یی از مجازات های اقتصادی جدید را به تعویق می اندازد. ما این مسئله را درک می کنیم که موضع دولت ایران این است که مسئله گروگان ها هنگامی که
پارلمان جدید تشکیل شود، حل و فصل گردد. آزادی هرچه زودتر اتباع کشور ما مسئله اساسی ما بوده است. به طوری که اطلاع دارید این هدف و نقطه نظری است که توسط ایالات متحده امریکا تعقیب می گردد.» [6]
جواب کارتر هرچند انعطافی از طرف امریکا محسوب می شد، اما آن چیزی نبود که شورای انقلاب در پی آن بود؛ تضمین خاصی در پاسخ کارتر اعلام نشده بود، باز هم همه چیز را به تصمیم گیری آتی دولت امریکا وابسته کرده بود.
بررسی بازتاب ها و تفاسیر سخنان و مواضع روز 12 فروردین نشان می دهد که خوش بینی های ابراز شده در ساعات اولیه ی این روز در پایان روز تا حد زیادی کم رنگ شده است.
در مجموع آنچه که در روز تاریخی 12 فروردین واقع شد، درباره ماجرای گروگان ها این باور را در ناظران و مفسران به وجود می آورد که نظرهای دو طرف بیش تر از آن با هم فاصله دارد که بتوان به راه حلی نزدیک تر از زمان تصمیم گیری مجلس ایران اندیشید. طرف ایرانی تعهد واضح و رسمی امریکا را طلب می کند و تنها در این صورت گروگان ها به قدرت رسمی حاکم بر ایران تحویل داده می شوند، اما طرف امریکایی در عین اینکه مُصرّانه طالبِ داده شدن گروگان ها به دولت و شورای انقلاب است، حاضر به سپردن تعهد مورد نظر ایران نیست و همان اعلام را که اقدامات رئیس جمهوری ایران را مثبت می شمارد و از تحریم های جدید ایران فعلاً صرف نظر می کند، کافی می داند.
به این ترتیب از نظر طرف ایرانی، این یک نگرانی جدی و واضح است که امریکا صرفاً در پی این است که مسئولیت رسمی متوجه دولت ایران شود و به این شکل بدون تعهدی بازدارنده و با برتری حقوقی و روانی مناسب، ابتکارات مورد نظر خویش را یکی پس از دیگری به اجرا درآورد. این در حالی است که در فضای رادیکالیزه ی داخل ایران، توقعات بسیار بالاتری از رهبران انقلاب و نظام جدید وجود دارد؛ طوری که حتی اخذ تعهد رسمی از دولت امریکا چیزی به شمار نمی آید و برای تحویل گرفتن گروگان ها از
دانشجویان پیرو خط امام و دادن آنها به دولت و قدرت رسمی، مجوز قابل اعتنایی محسوب نمی شود. تقریباً تمام گروه های سیاسی اعم از طرفداران نظام و مخالفان آن هرگونه مماشات با امریکا و انعطاف در برابر آن را شدیداً محکوم می کنند و طالب شدت عمل هرچه بیش تر هستند و آشکارا رودَررویی هرچه خصمانه تر با امریکا را یک امتیاز و ضرورت برای انقلاب و ایران می شمارند. در این میان در طرف امریکایی آنچه از ذکر آشکار آن خودداری و در پرده ی ابهام باقی گذاشته می شود، تصمیمات و طرح های اصلی امریکا برای تغییر وضعیت کنونی به نفع خویش است؛ طرح هایی که به گونه یی بسیار مجمل و کلی و در قالب اظهار بی صبری و وعده ی تلویحیِ اقدامات تعیین کننده ی آتی، در رسانه ها منعکس می شود.
بعداً مشخص شد که تأکید ایران بجا بوده است و کارتر در همان حال که در سطح آشکار به ذکر کلیاتی در پاسخ به خواسته ایران می پرداخت و وعده ی عدم اقدام می داد، در سطح سرّی اقدامات مربوط به حمله ی نظامی را با جدیت دنبال می کرد.
در عمل مباحث و اقدامات مربوط به تحویل گروگان های امریکایی به دولت و شورای انقلاب چند روز دیگر هم به طور گسترده یی ادامه یافت، اما به نتیجه یی نرسید. در ایران برخی مقامات و محافل از جمله رئیس جمهوری و وزیر امور خارجه، با ابراز نوعی خوش بینی مسئله را دنبال می کردند ولی اکثر عناصر حاکمیت نظام، در این باره احتیاط بیش تری می کردند و نشان می دادند که منتظر پاسخ صریح و رسمی امریکا به خواسته و شرط ایران هستند. در امریکا نیز همچنان وضع سابق ادامه یافت و دولت امریکا حاضر به تصریح در پذیرش رسمی شرایط ایران نگردید.
از سوی دیگر، در شورای انقلاب به ریاست بنی صدر، کشش لازم برای حل قطعی این بغرنج وجود نداشت و بنابراین به امام خمینی و نظر وی محول گردید. در وقع یک بار دیگر مسئولان نظام بار زمین مانده ی مشکلات عظیم و عدیده نظام جدید را بر دوش امام قرار دادند.
ساعت 12 ظهر روز دوشنبه 18 فروردین با شرکت رئیس جمهوری و چند تن
از اعضای شورای انقلاب، در حضور امام خمینی جلسه یی تشکیل شد. در پایان این جلسه، دفتر امام اطلاعیه یی درباره مسئله ی گروگان ها منتشر کرد. طبق این اطلاعیه نظر نهایی امام، چنین اعلام شد: «گروگان ها و سفارت تا تشکیل مجلس شورای اسلامی و تعیین سرنوشت آنان به دست وکلای محترم ملت، به دست دانشجویان مسلمان و مبارز باقی می ماند. ما بارها تذکر داده ایم که حال گروگان ها و مکان آنان از هر حیث خوب می باشد. برای اثبات این موضوع اگر کسانی بخواهند از سلامت و رفاه آنان مطلع گردند، با نظارت مقامات مسئول بلامانع است.» [7]
چند ساعت بعد، صبح روز 7 آوریل (18 فروردین) به وقت امریکا در کاخ سفید جلسه ی شورای عالی امنیت ملی به ریاست کارتر تشکیل شد. در این جلسه از جمله برژینسکی مشاور امنیت ملی، والتر ماندیل معاون رئیس جمهور، هارولد براون وزیر دفاع، استانفیلد ترنر رئیس سیا، ژنرال دیوید جونز رئیس ستاد مشترک ارتش و سایروس ونس وزیر خارجه شرکت داشتند. رئیس جمهوی امریکا در ابتدای جلسه گفت: از اینکه تا به حال به امید حصول نتیجه از مذاکره با ایرانی ها نشسته و زودتر به اقدام قاطعی دست نزده است، متأسف است و در این باره مرتکب اشتباه شده. [8] وی پیشنهاد قطع رابطه با ایران را مطرح کرد و در کنار آن امکان دیگر اقدامات را نیز بیان کرد. سایروس ونس به قطع روابط اعتراض کرد و در عوض تنها پیشنهاد اخراج دیپلمات های ایران را مطرح نمود؛ اما برژینسکی، والتر ماندیل، براون و دیگران چنین نظری نداشتند. بنابراین رئیس جمهوری امریکا تصمیم رسمی قطع روابط را به تصویب رساند. [9]
کارتر سرانجام هدف واقعی خود از پیگیری مداوم تحویل گروگان ها را به دولت ایران، در این جلسه بروز داد و علی رغم شکست در این زمینه نتیجه گیری کرد که: «ما دیگر با آدم ربایانی که در قبال دولت ضعیف ایران، گروگان ها را در اختیار خود نگه داشته اند مواجه نیستیم، بلکه با دولت متخاصمی مواجه هستیم که اقدامات متخاصمانه ی آن، ما را مجبور کرده است تا به آن پاسخ قهرآمیز بدهیم...» [10]
شب هنگام (به وقت امریکا) کارتر در تلویزیون ظاهر شد و سخنانی ایراد کرد که تمام خبرگزاری ها فوراً آن را به سراسر جهان مخابره کردند. وی در این سخنان، دانشجویان مسلمان پیرو خط امام را تروریست هایی خواند که دولت ایران پشت آنها پنهان می شود و باید برای این کار بهای گزافی بپردازد. وی اعلام کرد که امروز دستور این اقدامات را صادر کرده است: قطع رابطه ی دیپلماتیک با ایران، اعمال مجازات های اقتصادی حتی در زمینه ی مواد غذایی و دارو، فراهم آوردن امکان شکایت مالی برای استفاده از دارایی های مسدود شده ی ایران و لغو روادید جدید و عدم تمدید روادید قبلی ایرانیان. وی افزود که چنانچه این تدابیر نتواند به آزادی سریع گروگان ها منجر شود، تدابیر دیگری اتخاذ خواهد کرد. [11]
در ادامه، وزارت خارجه امریکا نیز رسماً اعلام کرد که روابط سیاسی این کشور با ایران به طور کامل قطع شده است. دیپلمات ها و کارمندان ایرانی سفارت تا 36 ساعت دیگر باید امریکا را ترک کنند. [12]
نوع برخورد کارتر، به سرعت نشان داد که انتقال گروگان ها به دولت، بدون تضمین لازم، چه حربه مهلکی را به دست امریکا می داده است. این گونه برخورد، صحت نظر محتاطان و غیر خوش بینان و نیز مخالفان سرسخت هرگونه مماشات با امریکا را ثابت می کرد.
در ایران، واکنش امام خمینی در برابر این اقدام، طی پیامی به نحو زیر ابراز شد: «اگر کارتر در عمر خود یک کار کرده باشد که بتوان گفت به خیر و صلاح مظلوم است، همین قطع رابطه است. رابطه بین یک ملت به پاخاسته برای رهایی از چنگال چپاولگران بین المللی با یک چپاولگر عالم خوار، همیشه به ضرر ملت مظلوم و به نفع چپاولگر است. ما این قطع رابطه را به فال نیک می گیریم چون که این قطع رابطه دلیلی برای قطع امید امریکا از ایران است. ملت رزمنده ایران این طلیعه ی پیروزی نهایی را که ابر قدرت سفاکی را وادار به قطع رابطه یعنی خاتمه دادن به چپاولگری ها کرده است، اگر جشن بگیرد حق دارد.» [13]
این نوع برخورد، منحصر به شخص امام خمینی نبود، امام در واقع یک روح جمعی شدیداً ضد امریکایی را نمایندگی و تأیید و البته آن را هدایت می کرد. با مرور مختصر فضای سیاسی ایران در فردای شبی که قطع رابطه اعلام شد، وجود این فضای حاد در قبال این موضوع، تا حدی قابل ترسیم است.
برای بررسی اقدامات ضروری در قبال قطع رابطه امریکا، در 1359/1/19 جلسه ی فوق العاده شورای انقلاب که در آن کلیه استانداران کشور نیز شرکت داشتند تشکیل شد. در پایان این جلسه که از ساعت 7:30 تا 13:30، طول کشید و در واقع ادامه ی جلسه فوق العاده ی ناتمام شب گذشته بود، بیانیه یی انتشار یافت که در آن وضع کنونی "شرایطی کاملاً استثنایی و فوق العاده" توصیف شده است. بیانیه با آیه «اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علی نصرهم لقدیر» شروع می شود و در آن آمده است:
«ما آن روزی را پیش بینی می کردیم که دولت امریکا آن آزمندی و تجاوز طلبی را که در بافت طبیعی نظام سیاسی اقتصادی اوست، به ظهور رساند و در برابر ملتی که پس از روزگاران دراز اکنون می خواهد مستقل و آزاد و رستگار باشد، آشکارا صف آرایی کند و ما منتظر حمله شیطان بزرگ ابرقدرت امریکا و دست نشاندگانش بودیم و اکنون آن روز فرا رسیده است...
رئیس جمهوری امریکا سعی می کند مطامع امپریالیستی دولت خود را زیر پوشش مسئله گروگان های سفارت پنهان کند در حالی که ما می دانیم برای دولت امریکا مسئله اساسی اصل انقلاب اسلامی و قطع دست متجاوز آن دولت از ایران است.
اکنون ملت ایران در برابر یک آزمایش بزرگ قرار گرفته است؛ آزمایش رویارویی قاطع حق و باطل، رویارویی دولتی تجاوز طلب و آزمند با ملتی از بند رسته و ملتزم به ایدئولوژی انقلابی اسلام...» [14]
بنی صدر نیز به خبرنگار رادیو تلویزیون درباره نتایج این جلسه گفت: «ما تصمیم به مقاومت گرفته ایم خوشبختانه امریکا هم از نظر ما لحظه مناسبی را برای این حمله انتخاب کرده است؛ چون ما دو هفته بود که در شورا راجع به
مسائل و راه حل های آنها بحث می کردیم؛ امروز به این نتیجه رسیدیم که بنا باید بر یکدلی باشد و اختلافات گروهی کنار گذاشته شود تا آماده مبارزه برای تکمیل استقلال خودمان بشویم.» [15]
در پی اعلام قطع رابطه امریکا با ایران، مقامات رسمی، شخصیت ها، گروه ها و سازمان های مختلف غالباً به پشتیبانی از قاطعیت و آشتی ناپذیری امام خمینی پرداختند:
علی اکبر معین فر وزیر نفت گفت: ما آمادگی خفه کردن و بیرون راندن هر متجاوزی را داریم و 36 میلیون ایرانی آماده جنگ و کشته شدن هستند. [16]
نهضت آزادی اعلام کرد: قطع رابطه امریکا برای ما قابل پیش بینی بوده است و برای انقلاب ما محاسن زیادی دارد و در جهت تداوم انقلاب می تواند بسیار مؤثر باشد. [17]
جنبش مسلمانان مبارز به رهبری دکتر پیمان اعلام کرد: اعلام قطع رابطه سیاسی بین ایران و امریکا از جانب کارتر دلیل درستیِ تصمیم امام و امت در نگهداری جاسوسان توسط دانشجویان مسلمان بود. [18]
داریوش فروهر دبیر حزب ملت ایران گفت: ملت ایران آن روز که به فرزندان دلیر خود اجازه داد جاسوسخانه ی امریکا را در ایران اشغال کند، این قطع رابطه را آغاز کرده بود. [19]
دکتر پارسا سخنگوی جبهه ملی ایران گفت: به هر حال در هر انقلابی مردم باید منتظر و متحمل شدایدی باشند. [20]
سازمان مجاهدین خلق اعلام کرد: مجاهدین خلق قطع رابطه دیپلماتیک امریکا با ایران را به عموم مردم قهرمان ایران تبریک می گوید. [21]
سازمان چریک های فدایی خلق اعلام کرد: در این رویداد، پیروزی دیگری است برای توده های محروم ایران که با مبارزات درخشان خود راه را بر سازشکاران بستند. [22]
کمیته مرکزی حزب توده ایران اعلام کرد: امپریالیسم غدار امریکا با قطع
رابطه سیاسی با ایران و با اعلام محاصره اقتصادی کشور ما نقاب ریا از چهره ی کریه و ضد بشری خود برداشت. [23]
در حالی که تنوع در شخصیت ها و گروه هایی که اعلام موضع کردند، در ایدئولوژی و خط مشی قابل ملاحظه است، اشتراک آنان در محور مبارزه با امریکا، گویای اجماعی نیرومند است. علاوه بر این، واکنش های توده های مردم از قبیل اجتماع در خیابان ها، ابراز شادی، روشن کردن چراغ و بوق زدن نیز علامتی از وحدت توده ها، مسئولان، شخصیت ها و جریان های سیاسی در این قضیه است.
در همین حال، ایران راه را بر اقدامات مسالمت آمیز اما غیر تسلیم طلبانه نبسته است. این موضوع از طریق رسانه های امریکا نیز اعلام شد. وزیر خارجه ایران از طریق تلویزیون ای.بی.سی امریکا (در 1359/1/20) اعلام کرد که تصمیمات جدید کارتر، ملت ایران، امام خمینی و دانشجویان مبارز را تحت تأثیر قرار نداده است. وی افزود: این مسئله راه حلی غیر از مذاکره ندارد و هیچ گونه تهدید یا اعمال مجازات نمی تواند این مشکل را حل کند.
راه پیمایی سراسری ضد امریکایی در ایران، از دیگر پیامدهای مهم قطع رابطه است. روز جمعه 22 فروردین در ایران یکی از بزرگ ترین راه پیمایی های وسیع و سراسری با مضمونی ضد امریکایی و به مناسبت اعلام قطع رابطه ی امریکا با ایران برگزار شد. این مراسم در کنار اعلام محکومیت امریکا، اعلام محکومیت رژیم بعث عراق را نیز همراه داشت.
وسعت راه پیمایی های سراسری از محدوده طرف داران نظام اسلامی فراتر رفت و تعدادی از جریان های مخالف نظام از جمله گروه های کمونیستی و گروه های قومی کردی را نیز در برگرفت. در این موقعیت اعلام موضع درباره ی قطع رابطه با امریکا، موضوعی است که برای گروه های سیاسی اجتناب ناپذیر است و از ضروریات تداوم حداقل مشروعیت سیاسی آنان تلقی می شود. گفتنی است که برخلاف مخالفان داخلی، مخالفان نظام در خارج کشور که عمدتاً به رژیم گذشته تعلقاتی دارند، موضع حمایت از امریکا را اتخاذ کرده اند. [24]
در نهایت با انتخاب سوئیس و الجزایر به ترتیب به عنوان حافظ منافع امریکا و ایران در پایتخت کشور مقابل، ایران و امریکا در دوره جدیدی از مناسبات دیپلماتیک قرار گرفتند. [25] دوره یی که به لحاظ تنوع و تعدد عوامل و متغیرهای تعیین کننده در این مناسبات، از نظر عموم ناظران، آینده مشخصی برای آن قابل ترسیم نیست، پر ابهام و آبستن حوادث و وقایع تاریخی عدیده یی است.

3. تشدید بحران در روابط ایران و عراق

در این اوضاع، اقدامات رژیم بعثی برای تشدید بحران در روابط و مناسبات ایران و عراق محسوس است و عراق بر طبل جنگ می کوبد. اما در ایران نیز واکنش ها قابل توجه است:
اظهارات بنی صدر رئیس جمهوری و فرمانده کل قوا در اولین روز سال نو (1359)، خود ترسیم واضحی از وخامت اوضاع در مناسبات ایران و عراق و نوع موضع گیری دولتمردان ایران است. وی در نماز جمعه نوروزی تهران - که با وسعت و تنوع مطالب بی نظیری در بهشت زهرا برگزار شد - قبل از خطبه ها سخنرانی کرد. بنی صدر درباره روش و طریقه ی شدیداً خصمانه یی که دولت بعثی عراق در قبال ایران در پیش گرفته است و در مقابله با آن گفت:
«سفیر عراق یک بار پیش من آمد. به او گفتم به رئیس خودت بگو که اگر فکر کنید تیر و تفنگ دشمن، ما را ناراحت می کند، ابداً؛ چون اینها برای ما مثال نقل و نبات می باشد و هیچ ناراحت نیستیم. ما در مورد اینکه شما دستتان را از وطن ما کوتاه بکنید؛ مذاکره نمی کنیم... ملت برادر ما عراق هم بداند همان طور که ما می توانیم نماینده ابرقدرت امریکا را بیرون کنیم، می توانیم با توطئه های بین المللی هم مبارزه کنیم. آنها هم می توانند این کار را بکنند و زودتر کلک صدام حسین را بِکَنند.» [26]
این نوع سخنان در واقع بازگو کننده افکار عمومی و مواضع تمامی مسئولان ایرانی در قبال اقدامات خصمانه عراق است. اقدامات و رفتاری که از قبل
وجود داشت و همچنان پی در پی ادامه یافت. اقدام نیروهای عراقی به عملیات ایذایی محدود و حمله به پاسگاه ها و یا مراکزی چون مجتمع نفتی بالاتاق در مناطق غرب کشور، اقدامات مسلحانه مهاجمان محلی وابسته به حکومت عراق و ایجاد رعب در مناطق مرزی که در صورت تعقیب به عراق متواری می شدند، اجرای آتش توپخانه، مین گذاری جاده ها، ایجاد ناامنی برای ساکنان مناطق مرزی که باعث کوچ عده یی از آنان گردید، دست زدن به انفجارات در اماکن عمومی شهرهای خوزستان و کشتار غیر نظامیان و انفجار و انهدام خطوط لوله انتقال نفت، تجهیز و سازماندهی عناصر فراری وابسته به رژیم گذشته در قالب های مختلف، حمایت شدید و آشکار از افزایش تشنج و درگیری ها در مناطق کردنشین، بخشی از تحرکات ضد ایرانی حکومت عراق در فروردین 1359 بود.
در جنبه یی دیگر، در جنگ تبلیغاتی نیز عراق به شدت فعال بود و می کوشید از تمام مشکلات داخلی کنونی ایران، به خوبی بهره ببرد. تحریک دائمی و ایجاد درگیری در کردستان از آن جمله بود؛ مثلاً در اولین روزهای سال نو، رادیو بغداد ضمن تبلیغات مستمر ضد ایرانی خود اعلام کرد: «از مسائل جدیدی که رژیم خمینی در حال حاضر تصمیم گرفته است، دخالت ارتش در عملیاتی است که جز افشاندن تخم کین و دشمنی بین فرزندان خلق های ایران و نیروهای مسلح، چیز دیگری در بر نخواهد داشت.» [27]
در جنبه یی دیگر، عراق می کوشید ایران را متحد اسرائیل قلمداد کند اما به دلیل عملکرد آشکار و مواضع روشن ایران علیه اسرائیل از این کار کم تر نتیجه می گرفت. مثلاً در یک کنفرانس قومی عربی در بغداد، به رغم تلاش وافر، بعثی ها نتوانستند کلیه شرکت کنندگان را به پذیرش این موضوع و اعلام موضع به نفع عراق، وادار کنند. برچیدن پایگاه های امریکا در ایران و قطع رابطه نظام جدید ایران با سادات کمپ دیویدی، از جمله دلائل این دسته شرکت کنندگان عنوان می شد. [28]
برعکس آنچه در تبلیغات جهانی امریکا و متحدانش علیه ایران مطرح می شد، در جنگ تبلیغاتی عراق، حکومت جدید ایران ادامه ی رژیم شاه و در خدمت امریکا قلمداد می شد و دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، عروسک های کوکی در خدمت امریکا خوانده می شدند. [29] هم زمان با تیرگی روابط ایران و امریکا و وخیم شدن اوضاع بین دو کشور، رژیم عراق ضمن اینکه در بعضی موارد رنگی از مواضع چپ و ضد امریکایی سابقش را در تبلیغات خود لحاظ می کرد، اما می کوشید از بحران پیش آمده بین امریکا و ایران و جوانب آن، در جنگ روانی و تبلیغاتی خویش بر ضد ایران بیش ترین بهره را ببرد. در عمل، عراق ضد امریکایی، در این جنگ تبلیغاتی، از متحدان خوب امریکا محسوب می شد؛ چیزی که اظهار رضایت تلویحی و آشکار بعضی سران دولت امریکا را در پی داشت. علاوه بر میدان تبلیغات رسانه یی، مسئولان عراق نیز به شدت علیه ایران به اعلام موضع می پرداختند و البته متقابلاً ایرانیان نیز اعلام موضع می کردند.
در جنبه یی دیگر، رژیم بعث در داخل عراق وضعیت غیر عادی ایجاد کرد و شدیداً در پی ایجاد زمینه های لازم برای اجرای مقاصد خویش بود و در این راه از روش های خشونت آمیز و گسترش سرکوب و اختناق استفاده می کرد. محاکمه برخی پرسنل ارتش عراق اعم از افسر، درجه دار و سرباز، به اتهام فعالیت بر ضد حزب بعث و صدام حسین و اجرای بلافاصله حکم اعدام، [30] مثالی در این زمینه است. اساساً حکومت بعث عراق با کوچک ترین فعالیت ضد بعثی مردم عراق شدیداً برخوردار می کرد که در نیروهای نظامی این شدت عمل بیش تر بود.
در یازدهم فروردین 1359 با حکم شورای فرماندهی انقلاب عراق، حزب الدعوه عراق غیر قانونی اعلام شد و به این ترتیب، سرکوب شیعیان عراق و طرفداران انقلاب اسلامی و نیز عراقیان ایرانی الاصل وارد مرحله تازه یی گردید. [31]
در دوازدهم فروردین طارق عزیز در دانشگاه المستنصریه بغداد هدف سوء قصدی نافرجام واقع و مجروح شد. خبرگزاری عراق اعلام کرد: سمیر نورعلی، یک ایرانی الاصل که ضارب طارق عزیز بود، هدف گلوله قرار گرفته و کشته
شده است. [32] رژیم عراق این را یک حادثه ی تروریستی به وسیله عوامل ایران اعلام کرد و با این بهانه، فشار علیه عراقیان شیعه و ایرانی الاصل را افزایش داد. در این موقعیت، در ایران خبرگزاری پارس که به وسیله کادرهای نهضت آزادی مدیریت می شد، با انتشار مسامحه کارانه یک خبر، بهانه کافی به دست دولت عراق داد. خبرگزاری پارس اعلام کرد: بعدازظهر روز حادثه، ناشناسی که خود را عضو فداییان اسلام معرفی کرده است، تلفنی به این خبرگزاری اطلاع داده است که سمیر نورعلی یکی از اعضای فداییان اسلام است که اکنون فراری است ولی خانواده او در عراق دستگیر شده اند. [33]
به رغم اینکه جمعیت چند نفره فداییان اسلام در این شرایط عملاً غیر فعال و به جز صدور برخی اعلامیه ها به کاری قادر نبودند، اما براساس خبرهای بی اساس که قبلاً در آن آیت الله خلخالی رهبر فداییان اسلام خوانده شده بود، این خبر تلفنی مستمسک تشدید تبلیغات علیه ایران و ایرانیان و شیعیان عراق گردید.
در پی این ماجرا، رسانه ها و مطبوعات عراقی کوشیدند زمینه سازی روانی - اجتماعی برای آغاز یک درگیری بزرگ با ایران که از قبل شروع شده بود، به طور واضح و علنی تر انجام شد. مسئولان عراقی، به خصوص شخص صدام حسین نیز در جایگاه بالاترین مقام کشور عراق، به طور علنی در این زمینه بیش از گذشته فعال شدند، از جمله روز بعد از ترور طارق عزیز، صدام حسین از دانشگاه مستنصریه بازدید کرد و گفت: «من سه بار سوگند می خورم که خون پاکی که در این جا به زمین ریخت به هدر نخواهد رفت.» [34] وی افزود: «این حمله خیانتکارانه، کار بزدلانی است که قصد انتقام جویی از جریان قادسیه را دارند.» [35] صدام با این عبارت صراحتاً ایران را مورد خطاب تهدیدآمیز قرار داد. بعدها مسئولان و مراکز تبلیغاتی رژیم عراق، جنگ تحمیلی را قادسیه صدام نامیدند.
آسوشیتد پرس سخنان صدام را چنین تفسیر کرد: «اظهارات صدام نشانه ی روشن تیره شدن هر چه بیش تر روابط ایران و عراق تلقی می شود. ذکر سه بار سوگند، نشان دهنده ی قاطعیت تصمیم عراق برای تلافی اقدام ایران است.» [36]
البته سخنان قبلی صدام به اندازه کافی گویای این بود که واقعه ی ترور طارق عزیز بهانه یی برای افکار عمومی داخل عراق است و الا صدام در کنفرانس قومی سابق الذکر صراحتاً ایران را مشابه اسرائیل، اشغالگر سرزمین های عربی [سه جزیره خلیج فارس] خوانده بود و تأکید کرده بود کشورهای خلیج عربی برای حفظ سرزمین های خود احتیاج به عراق قوی دارند. [37]
مواضع صدام و ادعای رهبری جهان عرب و دفاع از اعراب در مطبوعات منطقه بازتاب گسترده یی داشت و تبلیغ می شد که عراق نه تنها به استرداد حقوق اعراب در سه جزیره، بلکه برای آزادی یک میلیون عرب منطقه نفت خیز عربستان [خوزستان] مصمم است. [38]
چند روز بعد (1359/1/17) عراق علاوه بر اقدامات هر روزه، در چند چنبه مشخص به اقدامات گسترده یی دست زد. ایجاد انفجارات وسیع در ایران یکی از این اقدامات بود. در این روز عوامل عراق چند انفجار در اماکن عمومی شهرهای خوزستان و در لوله های انتقال نفت و گاز آبادان و ماهشهر ایجاد کردند. [39] این اعمال در رادیو بغداد با شادمانی بازتاب یافت و اقداماتی قهرمانانه به وسیله ی انقلابیون و جوانان عرب خوانده شد که در شهرهای عربستان [خوزستان] علیه رژیم خمینی انجام گرفته است. [40]
در همین روز و در ادامه ی فضاسازی رژیم عراق بر ضد ایران، در جنبه یی دیگر زمینه های تشدید وخامت اوضاع بین دو کشور، بُعد تازه یی یافت و دولت عراق به نحوی بی رحمانه و توهین آمیز، به اخراج وسیع عراقیان ایرانی الاصل و ایرانیان مقیم عراق اقدام کرد. براساس گزارش ژاندارمری به استاندار کرمانشاه در این روز 367 نفر از طریق مرزهای حسین آباد، گرمک و تنگاب نو و 126 نفر از طریق مرز سومار از عراق اخراج و وارد ایران شدند. [41] شب هنگام نیز 1800 نفر از مرز خسروی وارد ایران شدند. [42] این اخراج ها که به شیوه یی فاجعه بار و غیر انسانی انجام می گرفت، ادامه یافت به طوری که تا پایان فروردین 1359 تعداد معاودین به حدود 23000 نفر رسید [43] و مشکلی بر مشکلات دولت ایران اضافه کرد.
در همین روز همچنین عراق گام بلندی در راه افزایش تنش ها برداشت و از ایران خواست بی درنگ نیروهای خود را از جزایر تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی خارج کند. سعدون حمادی وزیر امور خارجه عراق از دولت ایران خواست که به توسعه طلبی، روش تهاجمی و تهدیدهای خود پایان دهد و از مداخله در امور کشورهای "خلیج عربی" خودداری کند و حاکمیت و استقلال آنها را محترم شمارد. وزیر خارجه ی عراق، طی نامه یی رسمی به کورت والدهایم دبیر کل سازمان ملل، این خواسته ها را مطرح کرد. [44] حمادی در نامه خود نوشت: رژیم بغداد اشغال جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک به وسیله ایران را یک اقدام تجاوزکارانه تلقی می کند. [45]
در ایران، موضوع سه جزیره بیش ترین حساسیت را ایجاد کرد. هم مسئولان و نهادهای حکومتی و هم تمام گروه ها و جریان های موافق و مخالف نظام، عراق را در این زمینه محکوم کردند و عموماً دولت عراق را عامل و مزدور امپریالیسم امریکا و یا تحریک شده به وسیله آن، خواندند. شعار "مرگ بر صدام" برای همیشه در کنار "شعار مرگ بر امریکا" قرار گرفت.
جنگ تبلیغاتی متقابل در این باره به صورت های مختلف ادامه یافت. به خصوص عراق در این زمینه به نحوی بسیار فعالانه به فضای عرب گرایی شدید با این جهت گیری که عراق رهبری این گرایش را در جهان عرب به دست آورد، دامن می زد. کار به جایی رسید که مسئولان عراق و نیز صدام در گفت و گو با رسانه ها صراحتاً سه شرط زیر را برای توقف حالت موجود بین دو کشور اعلام کردند: 1. خروج بی قید و شرط ایران از سه جزیره. 2. بازگرداندن وضع دنباله شط العرب [اروندرود] به قبل از قرارداد 1975. 3. به رسمیت شناختن عرب بودن مردم عربستان [خوزستان].
متقابلاً صادق قطب زاده وزیر خارجه ایران در نوعی مقابله به مثل انفعالی، سه شرط زیر را برای حل مسئله ایران وعراق اعلام کرد: 1. نابودی رژیم اسرائیلی صدام حسین. 2. پیوستن عراق به کشورهای ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی.
3. آزادی تمام زندانیان سیاسی عراق و مردم این کشور و در رأس آنها حضرت آیت الله صدر. قطب زاده تأکید کرد که تا حصول شرایط مزبور، ایران از پای نخواهد نشست. [46]
به این ترتیب یک مسابقه در اعلام مواضع تند، بین سران دو کشور درگرفت. از جمله صدام ضمن شدیدترین حملات به امام و بنی صدر، صراحتاً اعلام کرد: در صورتی که برخوردهای نظامی ایجاب کند، ارتش عراق آماده است وظیفه ملی خود را در جنگ بر ضد ایران انجام دهد. وی تأکید کرد: چنانچه حس شود که احتیاج به این رویارویی داریم عراق از درگیری در یک جنگ چند جانبه، دریغ نخواهد کرد و بدین سان از شرافت ملت عرب و عراق دفاع خواهد نمود. [47]
دستگیری آیت الله سیدمحمد باقر صدر و خواهرش بنت الهدی به دست دولت عراق نیز از مسائلی بود که در ایران و لبنان واکنش بسیاری در پی داشت، ولی دولت بعثی با نحوه ی خبررسانی از این جنایت و ایجاد ابهام در اینکه آیا آنان را به شهادت رسانده یا خیر، سبب شد افکار عمومی به تدریج به این اقدام به عنوان یک احتمال عادت کند و بازتاب چندان شدیدی نداشته باشد. تا آخرین روز فروردین ماه نیز به رغم اینکه خبرهای زیادی درباره شکنجه و شهادت آیت الله صدر و خواهرش منتشر می شد، دولت ایران هیچ گاه نتوانست نظر قطعی و رسمی در این باره اعلام کند. هر چند عراقیان مقیم ایران و لبنان واکنش شدیدی علیه دولت عراق نشان دادند و به خصوص در لبنان این واکنش به درگیری های خونین کشید. [48]
درباره ی اخراج ایرانیان نیز رژیم عراق با انتشار خبرهایی که نشان می داد مسئله معاودین و رانده شدگان از عراق به ایران چندان هم وسیع نیست، کوشید تبعات منفی آن را کاهش دهد. آخرین مسئله قابل ذکر، روند رو به افزایش سرکوب شدید مخالفان داخلی رژیم عراق از جمله غیر قانونی اعلام شدن حزب الدعوه و صدور حکم اعدام برای اعضای آن، [49] و نشر متواتر خبرهای
غیر قابل تأیید دستگیری ها و شکنجه ها و اعدام های پی در پی در داخل عراق بود.
در مجموع می توان گفت: در حالی که در عراق مجموعه یی منسجم از اقدامات برای احراز آمادگی همه جانبه سیاسی، نظامی، اقتصادی، اجتماعی و روانی علیه ایران روز به روز سرعت و شتاب و وضوح بیش تری می گرفت، در ایران شدت منازعات سیاسی گروه های داخلی با حکومت، که در مناطقی با درگیری مسلحانه همراه بود، و نیز درگیری جناح های حکومتی که خود را در غالب موضوعات نشان می داد، فرصت و امکانی برای احراز آمادگی متقابل باقی نمی گذاشت. البته از نظر روحی و روانی، به دلیل پتانسیل انقلابی موجود، کوچک ترین تزلزلی در هیچ یک از مسئولان نظام و عامه مردم، در مقابل مطامع عراق نشان داده نمی شد. حتی معدود کسانی که در مقابله با امریکا تزلزل ها و احتیاط هایی تلویحاً بروز می دادند، در این زمینه مواضعی همراه با سرسختی و قاطعیت ابراز می کردند.
به این ترتیب آمیختگی وضعیت انقلابی، با فعالیت رسمی نظام قانونی تصمیم گیری درباره ی روابط خارجی، وضعیتی ایجاد کرد که فضای سیاسی با سرعت به سمت پر رنگ شدن زمینه های وقوع یک جنگ طولانی پیش رفت. هر چند هنوز مراحلی چون حمله طبس و کودتای نوژه در پیش بود که در صورت شکست آنها، تهاجم سراسری عراق آغاز گردد.

پی نوشت ها :

1. عضو هیئت علمی دانشگاه امیرکبیر.
2. برای مطالعه و بررسی مشروح و جزئیات موضوع رجوع کنید به: هادی نخعی، کتاب هفتم روزشمار جنگ (جلد اول): قطع رابطه امریکا با ایران، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1385.

یادداشت ها:

[1]. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش های ویژه، شماره 11، 1359/1/12، ص 9، بخش فارسی رادیو صدای امریکا، 1359/1/11.
[2]. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش های ویژه، شماره 12، 1359/1/13، ص 14 و 15، بخش فارسی رادیو امریکا، 1359/1/12.
[3]. همان، ص 1، واشنگتن، خبرگزاری فرانسه، 1359/1/12.
[4]. روزنامه انقلاب اسلامی، 1359/1/14، ص 10.
[5]. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، صحیفه امام، جلد 12، (پاییز 1378)، ص 220.
[6]. پیر سالینجر، گروگان گیری در ایران، مترجم: دکتر جعفر ثقه الاسلامی، انتشارات نوین، تهران، شهریور 1362، ص 360 و 361.
[7]. روزنامه انقلاب اسلامی، 1359/1/19، ص 12.
[8]. سایروس ونس، و برژینسکی، توطئه در ایران، مترجم: محمود مشرقی، تهران، انتشارات هفته، شهریور 1362، ص 191.
[9]. کتاب اسرار سقوط شاه و گروگان گیری - خاطرات پرژینسکی، مترجم: حمید احمدی، تهران، انتشارات جامی، تیر 1362، ص 173.
[10]. همان.
[11]. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش های ویژه، شماره 19، 1359/1/20، ص 4، واشنگتن، خبرگزاری فرانسه، 1359/1/19.
[12]. مأخذ 7.
[13]. مأخذ 5، ص 233.
[14]. روزنامه انقلاب اسلامی، 1359/1/20، ص 12.
[15]. همان.
[16]. روزنامه جمهوری اسلامی، 1359/1/20، ص 10.
[17]. روزنامه کیهان، 1359/1/19، ص 2.
[18]. همان، ص 1.
[19]. مأخذ 17.
[20]. مأخذ 18.
[21]. نشریه مجاهد، شماره 36، 1359/1/20، ص 1.
[22]. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش های ویژه، شماره 20، 1359/1/21، ص 1، تهران، خبرگزاری پارس، 1359/1/20.
[23]. روزنامه نامه مردم، 1359/1/20، ص 1.
[24]. هادی نخعی، روزشمار جنگ ایران و عراق، کتاب هفتم، (جلد اول): قطع رابطه امریکا با ایران، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1385، ص 794-790.
[25]. روزنامه جمهوری اسلامی، 1359/1/23، ص 12، برن - یونایتدپرس، و روزنامه انقلاب اسلامی، 1359/1/21، ص 2، خبرگزاری ملی الجزایر.
[26]. روزنامه جمهوری اسلامی، 1359/1/6، ص 7.
[27]. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش های ویژه، شماره 3، 1359/1/4، ص 8 و 9، بخش فارسی رادیو بغداد 1359/1/3.
[28]. وزارت ارشاد، خلاصه بررسی مطبوعات خارجی، 1359/1/16، ص 5، المستقبل، چاپ پاریس.
[29]. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش های ویژه، شماره 6، 1359/1/7، ص 5 و 6، بخش فارسی رادیو. بغداد، 1359/1/6.
[30]. سند شماره 287549، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1359/2/9.
[31]. Tanker War High Lights of Iraq-Iran war Sreedhar Kapil Kaul P.24.
[32]. روزنامه بامداد، 1359/1/14، ص 1.
[33]. روزنامه انقلاب اسلامی، 1359/1/14، ص 1، تهران، خبرگزاری پارس.
[34]. روزنامه انقلاب اسلامی، 1359/1/16، ص 4، بیروت، آسوشیتد پرس.
[35]. تراب زمزمی، عبدالمجید، جنگ ایران و عراق، ترجمه: مژگان زند، نشر مینو، 1368، ص 51.
[36]. مأخذ 34.
[37]. اداره کل مطبوعات خارجی وزارت ارشاد ملی، نشریه "بررسی روزانه مطبوعات جهان"، 1359/1/19، ص 34 و 35، المستقبل، چاپ فرانسه (پاریس)، 5 آوریل 1980 (1359/1/16).
[38]. ستاد تبلیغات جنگ، ستیز با صلح، تهران: چاپ دوم 1366، ص 47، به نقل از الوطن العربی، 1980/4/5، (1359/1/16).
[39]. روزنامه انقلاب اسلامی، 1359/1/18، ص 10.
[40]. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش های ویژه، شماره 17، 1359/1/18، ص 13، بخش فارسی رادیو بغداد، 1359/1/17.
[41]. سند شماره 21346، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از ناحیه ژاندارمری کرمانشاه رکن سوم به: استاندار کرمانشاهان 1359/1/18.
[42]. روزنامه اطلاعات، 1359/1/18، بغداد، خبرگزاری فرانسه.
[43]. روزنامه انقلاب اسلامی، 1359/2/1، ص 14.
[44]. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش های ویژه، شماره 18، 1359/1/19، ص 5، خبرگزاری یونایتدپرس.
[45]. روزنامه کیهان، 1359/1/18، ص 4، بیروت، خبرگزاری رویتر.
[46]. روزنامه کیهان، 1359/1/27، ص 2.
[47]. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش های ویژه، شماره 27، 1359/1/28، ص 10 و 11، بغداد، خبرگزاری فرانسه 16 آوریل 1980.
[48]. روزنامه کیهان، 1359/1/27، ص 1.
[49]. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش های ویژه، شماره 20، 1359/1/21، ص 20، بخش فارسی رادیو لندن، 1359/1/20.

منبع :کتاب ریشه ها و علل وقوع